معنی دسر معروف ایتالیایی
حل جدول
تیرامیسو
نوعی دسر ایتالیایی
بروشتا، تیرامیسو
شاعر معروف ایتالیایی
لئوپاردی
لئوپاردی، دانته
لئوپاردی، دانته، بوکاچیو
ریاضیدان معروف ایتالیایی
ویتوولترا
شیرقهوه معروف ایتالیایی
کاپوچینو
خودروی معروف ایتالیایی
فیات
داور معروف ایتالیایی
کولینا
غذای معروف ایتالیایی
لازانیا
لغت نامه دهخدا
دسر. [دُ] (ع ص، اِ) ج ِ دسراء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دسراء شود.
دسر. [دِ س ِ] (فرانسوی، اِ) آنچه که در پایان غذا خورند ازمیوه و شیرینی و غیره. عُقبه. (از اقرب الموارد).
دسر. [دُ / دُ س ُ] (ع اِ) ج ِ دسار، به معنی میخ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به دسار شود.
دسر. [دَ] (ع مص) نیزه زدن و شکافتن. (از منتهی الارب). طعن. (از اقرب الموارد). || راندن. (از منتهی الارب). دفع. (از اقرب الموارد). دسع. از احادیث است که: لیس فی العنبر زکاه انما هو شی ٔ دسره البحر؛ یعنی دریا آنرا دفع کرده و رانده است. (از اقرب الموارد). || آرمیدن با زن. (از منتهی الارب). || اصلاح کردن کشتی به دسار و میخ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به دسار شود. || سخت سپوختن میخ آهن در چیزی. (منتهی الارب). دسار با فشار داخل چیزی کردن و میخکوب کردن هر چیزی. (از منتهی الارب).
فرهنگ معین
(دِ س) [فر.] (اِ.) آن چه که در پایان غذا می خورند مانند میوه، شیرینی، ژله یا لرزانک و غیره، پس غذا (فره).
معادل ابجد
1133